جدول جو
جدول جو

معنی آبله چشم - جستجوی لغت در جدول جو

آبله چشم
(بِ لَ / لِ یِ چَ / چِ)
دانۀ سفید یا سرخی که بر ظاهر چشم پدید آید و در تداول عامه آن را تورک گویند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ چَ)
آنکه چشم او تباه شده بعلت. ادوش. دوشاء. رجوع به تباه و ادوش و دوشاء شود
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ / لِ یِ چَ / چِ)
کنایه از آب غلیظ که در گوشه های چشم فراهم آید، آبی که از اجتماع آن مژگانها به هم چسبند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَهْ چَ / چِ)
تباه چشم. رجوع به تباه چشم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابلق چشم
تصویر ابلق چشم
سیه چشم کسی که چشمش سیاه و سفید باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب چشم
تصویر آب چشم
اشک سرشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابلق چشم
تصویر ابلق چشم
((~. چَ))
کسی که چشمش سیاه و سفید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب چشم
تصویر آب چشم
((بِ چَ))
اشک، سرشک
فرهنگ فارسی معین
نگاه خشم آلود
فرهنگ گویش مازندرانی